کوتاه یا بلندی سلسله رخدادهای مورد اشاره در روایت داستانی، یکی از مهم‎ترین پارامترهای تفکیک کردن شکل‎های مرسوم و آشنا در داستان است: یعنی رمان، داستان بلند و داستان کوتاه و همچنین داستانک، که در دو مورد آخر (داستان و داستانک)،  این  سلسله حوادث می‎توانند در حد یک یا چند رخداد کوچک در زمانی کوتاه و در یک مکان محدود باشند و به همین تناسب تعداد شخصیت‎ها نیز کمتر از رمان و یا داستان بلند باشد. با این وصف باید کوتاه یا بلندی داستان را مهمترین ویژگی تفکیک دستان کوتاه یا داستانک از یکدیگر دانست.

ادگار آلن پو عقیده داشت، داستان کوتاه، داستانی‎ست که در یک نشست بتوان آن را خواند. عده‎ای نیز آن را داستانی می‎دانند که حجمی در حدود ده هزار کلمه یا کمتر از آن داشته باشد. داستانک هم تکلیفش روشن است، داستان کوتاه کوتاهی‎ست مه حد اکثر حدود هزار کلمه باشد یا کمتر.

از سوی دیگر داستان کوتاه نسبت به رمان و داستان بلند، شخصیت‎های کمتر و البته پیچیدگی پیرنگش هم کمتر باشد. به همین ترتیب بدیهی‎ست رمان یا داستان بلند (که حجمی بین داستان کوتاه و رمان دارد)، از شخصیت‎های بیشتر و پیرنگی پیچیده‎تر برخوردار باشد.

جمال میرصادقی هم از داستان بلند و رمان تعارف زیر را ارائه داده است:

داستان بلند

داستان بلند، داستانی است که از نظر کمی از «داستان کوتاه» بلندتر و از «رمان» کوتاه تر است و از نظر کیفی نیز با داستان کوتاه و رمان تفاوت دارد. داستان بلند تقریبا از نظر کیفی خصوصیت‌هایش با ناولت و رمان کوتاه مشابه است. یعنی این نوع داستان‌ها بعضی از مختصات و کیفیات داستان کوتاه و رمان را توأم دارند. خصلت داستان کوتاه در فشردگی و ایجاز محتوای آن است، زیرا در داستان کوتاه اغلب فرصتی برای پرداخت و پرورش شخصیت‌ها و گسترش درونمایه وجود ندارد، اما در داستان بلند و ناولت و رمان کوتاه امکان گسترش شخصیت‌ها و درونمایه به‌طور محدود وجود دارد. اما از نظر کمیت برای این سه نوع اختلاف‌هایی قائل شده‌اند؛ داستانی را که از پانزده هزار کلمه تا سی هزار کلمه داشته باشد، «داستان بلند» می‌گویند و داستانی که از سی هزار تا پنجاه هزار کلمه داشته باشد، «رمان کوتاه» نامیده می‌شود و برای «ناولت» در بعضی از فرهنگ‌های ادبی پانزده تا سی هزار کلمه و بعضی دیگر سی تا پنجاه هزار کلمه قائل شده‌اند.

رمان

رمان مهمترین و معروفترین شکل تبلوریافته ادبی روزگار ماست. معمولا گفته می‌شود رمان با «دن‌کیشوت» اثر سروانتس، نویسنده اسپانیایی، در خلال سال‌های ۱۶۰۵  ۱۶۱۵ تولد یافته است و با رمان «شاهزاده خانم کلو» نوشته مادام دولافایت، نویسنده فرانسوی، تقریبا بنیان رمان‌نویسی امروزی گذاشته شد. تعریف‌هایی که برای رمان داده شده، متنوع است و هر کدام بر نوعی از رمان قابل تطبیق است. در اینجا دو تعریف از رمان آورده می‌شود: «رمان، داستانی طولانی است که براساس تقلیدی نزدیک به واقعیت، از آدمی و عادات و حالات بشری نوشته شده باشد و به نحوی از انحاء تصویر جامعه را در خود منعکس کند.»

«روایت منثور داستانی طولانی که شخصیت‌ها و حضورشان را در سازمان‌بندی مرتبی از وقایع و صحنه‌ها تصویر کند. اثری داستانی که کمتر از ٣٠ تا ۴٠ هزار کلمه داشته باشد، غالبا به‌عنوان «داستان کوتاه»، «داستان بلند یا ناولت» یا «قصه» محسوب می‌شود، اما رمان حداکثری برای طول و اندازه واقعی خود ندارد. هر رمان، شرح و نقلی است از زندگی. هر زمان متضمن «کشمکش»، «شخصیت»، «عمل»، «صحنه‌ها»، «پیرنگ» و «درونمایه» است.