[1]i. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) در اين باره فرموده‌اند: «ما في القرآن آية الا و لها ظهر و بطن يعني در قرآن آيه‌اي نيست مگر اينكه ظاهر و باطني (دروني) دارد.» (بحارالانوار، ج92، ص94)

 

[1][i. الغيبة نعمانى، باب 10، فصل 4، ح 5، ص 176.

درس هفتم     فوائد امام غائب علیه السلام

فوائد امام غايب

صدها سال است كه جامعه بشري از فيض ظهور حجّت خدا محروم گرديده و امت اسلامي از درك محضر رهبري آسماني و پيشوايي معصوم، بي بهره مانده است. به راستي وجود او در غيبت و زندگي او در پنهاني و دور از دسترس همگان چه آثاري براي جهان و جهانيان دارد؟ آيا نمي‌شد در نزديكي‌هاي دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غيبت خويش از شيعيان نباشد؟

اين سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جايگاه امام و حجّت الهي سرچشمه مي‌گيرد.

به راستي جايگاه امام در مجموعه هستي چگونه است؟ آيا همه آثار وجودي او به آشكار بودن او وابسته است؟ آيا او تنها براي رهبري و پيشوايي مردمان است يا وجود او براي همه موجودات داراي اثر و بركت است؟

امام محور هستي

از نظر شيعه و براساس تعاليم ديني، امام، واسطه فيض رساني پروردگار به همه پديده‌هاي جهان آفرينش است. او در نظام هستي محور و مدار است و بيوجود او عالم و آدم، جن و ملك و حيوان و جمادي نمي‌ماند.

از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد آيا زمين بدون امام باقي مي‌ماند؟ حضرت فرمود:

«اگر زمين بدون امام بماند هر آينه اهل خود را فرو مي‌برد.»( 1 )

اينكه او در رساندن پيام‌هاي خدا به مردم و راهنمايي آنها به سوي كمال انساني، واسطه است و هر فيض و لطفي در اين بخش به سبب وجود او به همگان مي‌رسد، امري روشن و بديهي است. زيرا از ابتدا خداوند متعال از طريق پيامبران و سپس جانشينان آنها قافله بشري را هدايت كرده است. ولي از كلمات معصومين(عليهم السلام) استفاده مي‌شود كه وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه‌اي براي رسيدن هر نعمت و فيضي از ناحيه پروردگار به هر موجود كوچك و بزرگي است. به بيان آشكارتر همه موجودات، آنچه از فيوضات و عطاياي الهي دريافت مي‌كنند از كانال امام مي‌گيرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت‌ها و بهره‌هاي ديگري كه در طول حيات خود دارا هستند.

در فرازي از زيارت جامعه كبيره كه يك دوره امام شناسي است اينگونه آمده است:

«بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يخْتِمْ وَبِكُمْ ينَزِّلُ الغَيثَ وَبِكُمْ يمسِكُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ( 2 )؛

]اي امامان بزرگ خداوند به سبب شما عالم را آغاز كرد و به سبب شما نيز آن را پايان مي‌دهد و به سبب وجود شما باران را فرو مي‌فرستد و به بركت وجود [شما آسمان را نگهداشته است از اينكه بر زمين فرود آيد، جز به اراده او».

بنابراين آثار وجودي امام تنها به ظهور و آشكاري او خلاصه نمي‌شود بلكه وجود او در عالم ـ حتّي در غيبت و نهان زيستي ـ سرچشمه حيات همه موجودات و مخلوقات الهي است و خدا خود اينگونه خواسته است كه او كه موجود برتر و كاملتر است واسطه دريافت و رساندن فيوضات و داده‌هاي الهي به ساير پديده‌ها باشد و در اين عرصه فرقي بين غيبت و ظهور او نيست. آري همگان از آثار وجود امام بهره مي‌گيرند و غيبت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اين جهت خللي ايجاد نمي‌كند. جالب اينكه وقتي از امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) درباره نحوه بهره مندي از آن حضرت در دوره غيبت، سؤال مي‌شود مي‌فرمايد:

«وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعِ بي في غَيبَتي فَكَا الاِنتِفاع بِالشَّمسِ اِذا غَيبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ( 3 )؛

بهرهمندي از من در روزگار غيبتم، مانند سود بردن از خورشيد است آن گاه كه به وسيله ابرها از چشم‌ها پوشيده است.»

تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت او به قرار گرفتن خورشيد در پسِ ابر، نكته‌هاي فراواني دارد كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:

خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او حركت مي‌كنند چنان كه وجود گرامي امام عصر مركز نظام هستي است.

بِبَقائِهِ بَقِيتِ الدُّنيا وَبِيمْنِهِ رُزِقَ الْوَري وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَْرضُ وَالسَّماء( 4 )؛

به سبب بودن او دنيا باقي است و به بركت وجود او، عالم روزي مي‌خورند و به خاطر وجود او زمين و آسمان، استوار مانده است.

آفتاب، لحظه‌اي از نورافشاني دريغ نمي‌كند و هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مي‌گيرد. چنان كه وجود ولي عصر واسطه دريافتِ همه نعمت‌هاي مادي و معنوي است كه از ناحيه پروردگارِ جهان به بندگان مي‌رسد ولي هر كس به اندازه رابطه خود با آن منبع كمالات، بهره مند مي‌گردد.

اگر اين آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاريكي، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. چنانكه اگر عالم از وجود امام ـ گرچه در پشت پرده غيبت ـ محروم بماند سختي‌ها و نابساماني‌ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگي را غير ممكن مي‌سازد.

آن حضرت در نامه‌اي به شيخ مفيد خطاب به شيعيان خود مي‌فرمايد:

«اِنّا غَيرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ وَلا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلا ذلِكَ لنَزَلَ بِكُمُ اللاّواءَ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداء5؛

ما هرگز شما را به حال خود رها نكرده ايم و هرگز شما را از ياد نبرده ايم و اگر نبود (عنايات پيوسته ما) حتماً سختي‌ها و بلاهاي فراواني به شما مي‌رسيد و دشمنان شما را نابود مي‌كردند.»

بنابراين آفتاب وجود امام بر عالم وجود مي‌تابد و به همه هستي فيض مي‌رساند و در اين ميان براي بشريت و به ويژه جامعه مسلمين و امت شيعه و معتقد به او بركات و خيرات بيشتري دارد .

 

-----------------------------

1. كافى، ج 1، ص 201.

2. مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره. توضيح اينكه اين زيارت از امام هادى(عليه السلام) نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالى است و پيوسته مورد عنايت خاص عالمان شيعه بوده است.

3. احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.

4. مفاتيح الجنان، دعاى عديله.

 اميد بخشي

از سرمايه‌هاي مهم زندگي، اميد است. اميد مايه حيات و نشاط و پويايي است. اميد عامل حركت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب اميد به آينده‌اي روشن و سراسر شور و اشتياق است. شيعه، پيوسته و در طول تاريخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختي‌ها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نيروئي بزرگ و پشتوانه‌اي استوار، او را به ايستادگي و تسليم نشدن و حركت و تلاش، واداشته است؛ اميد به آينده سبز مؤمنين و دين باوران بوده است. آينده‌اي كه خيالي و افسانه‌اي نيست؛ آينده‌اي كه نزديك است و مي‌تواند نزديك‌تر باشد. زيرا آن كه بايد رهبري قيام را به عهده گيرد زنده است و هر لحظه پا به ركاب؛ و اين من و تو و مائيم كه بايد آماده باشيم.

 

پايداري مكتب

 هر جامعه‌اي براي حفظ تشكيلات خود و ادامه راه تا رسيدن به مقصد مورد نظر، نياز به وجود رهبري آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهي او در مسير صحيح، حركت كند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگي براي افراد است تا در يك سازماندهي منظّم، دستاوردهاي قبلي را حفظ كنند و به تقويت برنامه‌هاي آينده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در ميان جمعيت و افراد خود نباشد از ترسيم خطوط اصلي و ارائه راهكارهاي كلّي، كوتاهي نمي‌كند و به واسطه‌هاي گوناگون، نسبت به راههاي انحرافي، هشدار مي‌دهد.

امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گرچه در غيبت است ولي وجود او عامل جدّي براي حفظ مكتب شيعه است. او با آگاهي كامل از توطئه‌هاي دشمنان، به شيوه‌هاي مختلف، مرزهاي فكري شيعيان را پاسداري مي‌كند و آن گاه كه دشمن فريبكار با وسيله‌ها و ابزارهاي گوناگون، اصول مكتب و اعتقادات مردم را نشانه مي‌گيرد، با هدايت و ارشاد عالمان و برگزيدگان، راههاي نفود او را مي‌بندد.

براي نمونه، عنايت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسي( 1 ) مي‌شنويم:

در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حكومت مي‌كرد، كه وزيرش در دشمني با شيعيان آن جا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، كه به صورت طبيعي اين واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله و ابوبكر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانه‌اي آشكار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره ي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مي‌كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخير مي‌كنيم؛ پاسخي قانع كننده بياورند يا جزيه( 2 ) بدهند و يا اين كه مردان شان را مي‌كشيم زنان و فرزندان شان را اسير مي‌كنيم و اموال شان را به غنيمت مي‌بريم.

فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را مي‌كشم و زنان و فرزندان تان را اسير مي‌كنم يا اين كه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) استغاثه كن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.

آن مرد چنين كرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او مي‌گويد: ‌اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال مي‌بينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمده اي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست كه او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ‌اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا مي‌داني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست مي‌گويي. تو به دليل آن مصيبتي كه بر شما وارد شده است، به اين جا آمده اي. عرض كرد: آري، شما مي‌دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: ‌اي محمدبن عيسي! در خانه ي آن وزير ـ لعنة الله عليه ـ درخت اناري است. هنگامي كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شكل انار ساخت. آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا مي‌روي و به او مي‌گويي كه من پاسخ تو را در خانه ي وزير مي‌دهم. چون به خانه ي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! كيسه ي سفيدي خواهي يافت كه قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه ي ديگر اين كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ي ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزي در آن نيست!

محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده بود، آشكار گشت.

فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله گر را به قتل رساندند.( 3 )

 

-------------------------------------

1. او از علماي بزرگ شيعه‌ي عصر صفوي است كه آثار فراواني از خود بجا گذاشته، معروفترين آنها كتاب بحارالانوار است كه مجموعه‌اي گران‌سنگ از كلمات اهل بيت(عليهم السلام) است كه در 110 جلد تنظيم شده است. وي در سال 1111 ق وفات يافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.

2. پولى كه غير مسلمانانى كه در پناه حكومت اسلامى زندگى مى كنند، در برابر تأمين امنيّت و برخوردارى از امكانات به دولت اسلامى مى پردازند.

3. بحارالانوار، ج 52، ص 178.

 خودسازي

قرآن كريم مي‌فرمايد:

Gوَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَF( 1 )

]اي پيامبر به مردم بگو عمل كنيد ولي بدانيد[ كه خداوند و پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و مؤمنان، كارهاي شما را مي‌بينند.

در روايات آمده است كه مراد از «مؤمنون» در اين آيه شريفه، امامان معصوم(عليهم السلام) هستند.( 2 ) بنابراين، اعمال مردم به نظر امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‌رسد. و آن بزرگوار از پس پرده غيبت، شاهد و ناظر كارها است. اين حقيقت اثر تربيتي بزرگي دارد و شيعيان را به اصلاح كارهاي خود وامي دارد و از اين كه در برابر حجّت خدا و امام خوبي‌ها به زشتي‌ها و گناهان آلوده شوند باز مي‌دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاكي، بيشتر باشد، آئينه دل و جانش، صفاي بيشتري مي‌يابد و اين روشني و زلالي در گفتار و رفتار او آشكارتر مي‌گردد.

 

1. سوره توبه، آيه 105.

2. كافى، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.

 پناهگاه علمي و فكري

پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، معلّمان و مربّيان اصلي جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ممكن نيست ولي آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشكلاتِ علمي و فكري شيعيان باز مي‌كند. در دوره غيبت صغري، بسياري از سؤالات مردم و علما، از طريقِ نامه‌هاي امام كه به توقيعات مشهور است پاسخ داده مي‌شد.( 1 )

امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در جواب نامه اسحاق بن يعقوب و سؤال‌هاي او، نوشته است:

«خداوند تو را هدايت كند و ثابت قدم بدارد؛ اما اينكه درباره منكران از خاندان و عموزادگان ما سئوال كردي، بدان كه بين خدا و هيچ كس خويشاوندي نيست و كسي كه مرا انكار كند از من نيست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموال تان را تا پاكيزه نكنيد قبول نمي‌كنيم...

و اما اموالي كه براي ما فرستادي از آن رو مي‌پذيريم كه پاكيزه و طاهر است... و كسي كه اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است... و چگونگي استفاده از من، مانند بهره مندي از خورشيدِ پشت ابر است و من امان مردم روي زمين هستم همانطوري كه ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از اموري كه سودي برايتان ندارد پرسش نكنيد و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‌اند به زحمت نيفكنيد و براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه همان، فرج شماست، سلام بر تو‌اي اسحاق بن يعقوب و سلام بر هر كسي كه پيرو هدايت است.»( 2 )

پس از غيبت صغري هم بارها علماي شيعه، مشكلات علمي و فكري خود را با امام خويش مطرح كرده و پاسخ آن را دريافت نموده‌اند.

مير علاّم يكي از شاگردان مقدس اردبيلي( 3 ) چنين مي‌گويد:

نيمه شبي در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت علي(عليه السلام) بودم ناگاه شخصي را ديدم كه به سمت حرم مي‌رود، به سوي او رفتم چون نزديك شدم؛ ديدم كه شيخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبيلي(قدس سره) است. خود را از او پنهان كردم.

نزديك حرم مطهر شد در حالي كه در بسته بود؛ ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل حرم گرديد! و پس از مدتي كوتاه از حرم خارج شد، و به سمت كوفه متوجه گرديد.

به دنبال او روانه شدم به طوري كه مرا نمي‌ديد تا آن كه داخل مسجد كوفه گرديد و در نزد محرابي كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در آن ضربت زده‌اند قرار گرفت و مدّتي در آنجا درنگ كرد. سپس برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد من همچنان دنبال او بودم تا آنكه به مسجد حنانه رسيد؛ ناگاه بدون اختيار سرفه ام گرفت چون صداي مرا شنيد برگشت نگاهي به من كرد و مرا شناخت. فرمود: مير علام هستي؟ گفتم: آري! گفت: اينجا چه مي‌كني؟ گفتم: از آن زمان كه داخل حرم حضرت علي(عليه السلام) شدي تا حال با شما هستم. شما را به حق اين قبر قسم مي‌دهم كه سرّ اين واقعه را كه امشب از شما مشاهده كردم به من خبر دهيد!

فرمود: به شرط آن كه تا من زنده هستم آن را به كسي نگويي! چون به او اطمينان دادم فرمود: گاهي كه برخي مسائل بر من مشكل مي‌شود براي حل آن به اميرالمؤمنين(عليه السلام) متوسل مي‌شوم. امشب نيز مسئله‌اي براي من مشكل شد و در آن فكر مي‌كردم؛ ناگاه به دلم افتاد كه باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال كنم.

چون به حرم مطهر رسيدم چنان كه ديدي درِ بسته بر روي من گشوده شد. پس داخل شده به خدا ناليدم كه جواب آن را از آن حضرت دريابم ناگاه از قبر مطهر ندايي شنيدم كه فرمود: به مسجد كوفه برو و از قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سؤال كن زيرا كه او امام زمان توست. پس به نزد محراب ]مسجد كوفه [آمدم و از آن بزرگوار سؤال كرده جواب شنيدم و اكنون به منزل خود مي‌روم.( 4 )

 

----------------------------------------

1. ر.ك: كمال الدين، ج 2، باب 45، صص 235 - 286.

2. همان، ح 4، ص 237.

3 . او از علماي بزرگ شيعه در قرن دهم هجري بود كه در تقوا و فضايل اخلاقي نمونه و مثال زدني است و بنابر نقل علامه مجلسي، بارها محضر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مشرف گرديده و از وي آثار ارزشمندي هم بجاي مانند حدائق‌الشيعه و... مزار او در حرم اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) مي‌باشد.

4. بحارالانوار، ج 52، ص 174.

 هدايت باطني و نفوذ روحاني

امام و حجّت خدا وظيفه رهبري و هدايت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادي را كه آماده دريافت نور هدايت او هستند، راهنمايي كند. براي انجام اين مأموريت الهي، گاهي آشكارا و بي پرده، با انسان‌ها ارتباط برقرار مي‌كند و با گفتار و كردار زندگي ساز خود، راه سعادت و بهروزي آن‌ها را نشان مي‌دهد و زماني ديگر با استفاده از قدرت ولايت خود كه نيروي غيبي و الهي است در درون قلب‌ها اثر مي‌گذارد و با توجهي ويژه و عنايتي خاص، دل‌هاي آماده را، مايل به خوبي‌ها و زيبايي‌ها مي‌كند و راه رشد و كمال آن‌ها را هموار مي‌سازد. در اين بخش، نيازي به حضور ظاهري امام و ارتباط مستقيم با او نيست بلكه هدايت‌ها از راه‌هاي دروني و ارتباطات قلبي انجام مي‌گيرد. امام علي(عليه السلام) در بيان اين بخش از فعاليت‌هاي امام مي‌فرمايد:

خداوندا، جز اين نيست كه بايد حجّتي از سوي تو در زمين باشد تا خلق را به سوي آئين تو رهنمون گردد... و اگر وجود ظاهري او از مردم پنهان باشد ولي بي شك تعاليم و آداب او در دلهاي مؤمنين پراكنده است و آن‌ها براساس آن عمل مي‌كنند.(  1)

امام غايب از طريق همين هدايت‌ها به كار نيروسازي براي قيام و انقلاب جهاني، همّت مي‌گمارد. و آن‌ها كه شايستگي‌هاي لازم را دارا باشند تحت تربيت ويژه امام، براي حضور در ركابِ آن حضرت آماده مي‌شوند و اين يكي از برنامه‌هاي امام غايب است كه به بركت وجود او انجام مي‌شود.

 

------------------------------------

1. اثبات الهداة، ج 3، ح 112، ص 463.

 ايمني از بلاها

بدون ترديد، امنيّت از اصلي ترين سرمايه‌هاي زندگي است. پديد آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگي و حيات طبيعي موجودات را در معرض نابودي قرار داده است و كنترل آفت‌ها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّي ممكن است ولي عوامل معنوي نيز در آن تأثير فراواني دارد. در روايات پيشوايان ما، وجود امام و حجّت الهي، در مجموعه جهان آفرينش، به عنوان عامل امنيّت زمين و اهل آن شمرده شده است.

امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خود فرموده است:

وَ اِنِّي لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ...؛

من موجب ايمني (از بلاها) براي ساكنان زمين هستم.( 1 )

وجود امام، مانع از آن است كه مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدي كه انجام مي‌دهند به عذاب‌هاي سخت الهي گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.

قرآن كريم در اين باره، خطاب به پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) مي‌فرمايد:

Gوَ ما كانَ اللّهُ لِيعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم...F

«(اي رسول ما) تا زماني كه تو در ميان ايشان (مسلمانان) هستي، خداوند هرگز آن‌ها را به عذاب (عمومي) گرفتار نخواهد كرد.»( 2 )

حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه مظهر رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاي بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آن‌ها دور مي‌كند؛ گرچه در بسياري از موارد، شيعيان به لطف و كرامت او توجه نداشته باشند و دست ياري‌گر او را در بالاي سر خود نشناسند!

آن گرامي در مقام معرفي خود فرموده است:

«أَنَا خاتِمُ الاَْوْصِياءِ وَ بِي يدْفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلي وَ شِيعَتِي؛

من آخرين جانشين پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) هستم و خداي تعالي به ]سبب وجود[ من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور مي‌كند.»( 3 )

در جريان شكل گيري انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و سال‌هاي پرالتهاب دفاع مقدّس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملكت سايه افكند و نظام اسلامي و ملت مسلمان و مهدوي را از گردنه توطئه‌هاي سنگين دشمن، عبور داد! شكسته شدن حكومت نظامي شاه در 21 بهمن 1357 به فرمانِ امام خميني  قدس الله سره، حادثه سقوط هلي كوپترهاي نظامي آمريكا در سال 1359 در صحراي طبس، كشف كودتاي نافرجام نوژه در 21 تيرماه 1361 و ناكامي دشمنان در جنگ هشت ساله و دهها نمونه ديگر شواهد گويايي است.

 

-------------------------------------

1. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.

2. سوره انفال، آيه 33.

3. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.

 باران رحمت

موعود بزرگ جهانيان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل‌هاي شيعيان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غيبت آن خورشيد مهرباني، مانع از آن نيست كه پرتو زندگي بخش و نشاط آفرين خود را بر جان‌هاي مشتاق بتاباند و آن‌ها را بر خوان كرم و بزرگواري خويش، مهمان كند. آن ماه منير دوستي و مهرورزي، پيوسته غمخوار شيعيان و دستگير مددجويان آستان حضرتش بوده است. گاهي بر بالين بيماران حاضر گرديده و دست شفابخش خويش را مرهم زخم‌هاي آن‌ها قرار داده است و زماني ديگر، به گم شدگان در بيابان‌ها عنايت فرموده و واماندگان در وادي تنهايي و بي كسي را يار و ياور و راهنما گشته است و در لحظه‌هاي سرد نااميدي، دل‌هاي منتظر را گرمي اميد، بخشيده است. او كه باران رحمت الهي است، در همه حال، بر كوير تفتيده جان‌ها باريده و با دعاي خود براي شيعيان، سبزي و خرّمي را براي آن‌ها به ارمغان آورده است. آن سجاده نشين آستان حضرت دوست، دست‌هاي خواهش را گشوده و براي من و تو اين چنين خواسته است:

«يا نُورَالنُّورِ يا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ يا باعِثَ مَنْ فِي القُبُورِ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْ لي وَلِشيعَتي مِنَ الضّيقِ فَرَجاً وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرجاً وَاَوْسِعْ لَنَا المَنْهَجَ وَاطلق لَنا مِنْ عِنْدِكَ ما يفَرِّجُ وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ يا كَريم( 1 )؛

اي روشنايي نور،‌اي تدبير كننده كارها،‌اي زنده كننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و براي من و شيعيانم در تنگناها گشايشي قرار ده و از غم و اندوه راه چاره‌اي باز كن و راه ]هدايت[ را بر ما وسعت بخش و راهي كه در آن گشايش ما است به روي ما بگشا و آنچنان كه تو شايسته آن هستي با ما رفتار كن‌اي كريم.»

آنچه گفته شد بيانگر آن است كه از آثار وجود امام ـ گرچه در غيبت به سر برد ـ امكان ارتباط و اتصال به اوست و آن‌ها كه لياقت و شايستگي داشته‌اند لذت همنشيني و همنوايي آن يار بي همتا را چشيده‌اند.

 

-----------------------------------

1. منتخب الاثر، فصل 10، باب 7، ش 6، ص 658.

 خلاصة درس

امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) محور هستي، و واسطه همه فيوضات الهي به ديگران است
اعتقاد به ظهور و آمدن حضرت(عجل الله تعالي فرجه الشريف) روح اميد و نشاط و پويائي را در جامعه مي‌دمد.

امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نسبت به جريان امور مسلمين اشراف دارد و از مكتب شيعه پاسداري مي‌كند.

با توجه به اشراف حضرت بر كارها و عرض اعمال مردم به حضور حضرت، اين اعتقاد اثر تربيتي جدي در اصلاح و خودسازي مردم دارد

امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پناهگاه علمي و فكري شيعيان و حق طلبان است در موارد زيادي بزرگان شيعه پاسخ‌هاي علمي خود را از طريق حضرت دريافت نموده اند و نيز هدايت باطني، ايمني از بلاها و نزول باران رحمت از بركات وجودي آن حضرت است.

 درس هفتم  ملاقات و طول عمر حضرت علیه السلام  

ديدار يار

از سختي‌ها و تلخي‌ها دوره غيبت، دوري شيعيان از مولاي خود و محروم ماندن از ديدار جمال آن يوسف بي همتاست. با شروع روزگار غيبت، منتظران ظهور، پيوسته در حسرت تماشاي آن سرو بلند فضيلت سوخته‌اند و آه فراق از دل كشيده اند! البته در دوران غيبت صغري، شيعيان به وسيله نائبان خاص با امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشتند و بعضي از آنها به فيض حضور آن بزرگوار رسيدند چنان كه در اين باره روايات فراواني وجود دارد ولي در دوره غيبت كبري كه روزگار غيبت كامل امام است، رابطه ياد شده قطع گرديد و امكان شرفيابي به محضر آن حضرت به شكل معمول و از طريق افرادي خاص، منتفي شد.

با اين حال بسياري از علما معتقدند كه در اين زمان نيز، ملاقات با آن ماه منير امكان دارد و بارها اتّفاق افتاده است. حكايت شرفيابي بزرگاني چون علامه بحرالعلوم، مقدس اردبيلي، سيدبن‌طاووس و مانند آنها معروف و مشهور است و در كتاب‌هاي بزرگان علما نقل گرديده است.( 1 )

امّا لازم است كه درباره بحث ملاقات با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به نكات زير توجه شود:

نكته اول اينكه، ملاقات با امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) گاهي در حالت اضطرارو درماندگي افراد روي مي‌دهد و گاهي در حالت عادي و به دور از اضطرار. به بيان روشن‌تر گاهي ملاقات‌ها براي دستگيري امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از اشخاصي است كه در وضعيتي گرفتار شده‌اند و احساس تنهايي و بي كسي به آنها دست داده است مثل جريان ملاقات بسياري از افراد كه در مكان‌هاي مختلف مانند سفر خانه خدا، راه را گم كرده‌اند و امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يا يكي از اصحاب آن حضرت، آنها را از سرگرداني نجات داده است و اكثر ملاقات‌ها از همين قبيل است.

ولي در مواردي ملاقات‌ها در غير حالت اضطرار بوده است و ملاقات كننده به جهت مقام معنوي ويژه‌اي كه داشته به حضور امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شرفياب شده است.

با توجه به نكته فوق بايد توجه داشت كه ادّعاي ملاقات و ديدار آن حضرت از هر كسي پذيرفته نيست.

نكته دوم اينكه، در طول مدت غيبت كبري و به ويژه در زمان ما، افرادي با ادّعاي ملاقات امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در پي جمع كردن مردم و كسب نام و ناني براي خود بوده‌اند و از اين راه بسياري را به گمراهي و انحراف در عقيده و عمل كشانيده اند؛ با توصيه خواندن بعضي دعاها و انجام برخي اعمال كه بسياري از آنها هيچ اصل و اساسي ندارد و با دعوت از مشتاقان ديدار، براي شركت در جلسه هايي كه محتواي قابل قبولي ندارد، وعده ديدار حجّت خدا را مي‌دهند و بدينگونه امر ملاقات با آن امام غايب را كاري سهل و در دسترسِ همگان جلوه مي‌دهند در حالي كه بدون ترديد آن حضرت بر طبق اراده پروردگار در غيبت كامل قرار گرفته است و جز براي افرادي انگشت شمار كه تنها راه نجات آنها عنايت مستقيم آن مظهر لطف الهي است رخ نمي‌نمايد.

و نكته سوم اينكه جريان ملاقات تنها در صورتي ممكن است كه امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مصلحت را در وقوع آن ببيند. بنابراين هرگاه با وجود همه شور و اشتياق يك عاشق و تلاش او براي شرفيابي به محضر امام، ملاقاتي دست ندهد نبايد گرفتار يأس و نااميدي گردد و اين را نشانه نبود لطف و عنايت امام بداند همانگونه كه آن كس كه به فيض ملاقات با آن بزرگوار نائل شد، اين ديدار نشانه آن نيست كه در تقوا و فضيلت به كمال رسيده است.

جان سخن اينكه اگر چه ديدن جمال نوراني امام عصر و سخن گفتن با آن محبوب دلها سعادتي بزرگ است امّا امامان ما و به ويژه حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از شيعيان نخواسته‌اند كه در پي ديدار امام زمان خود باشند و براي رسيدن به اين مقصود، چلّه نشيني كرده و يا بيابان گردي پيشه كنند؛ بلكه در كلمات پيشوايان معصوم(عليهم السلام) سفارش فراوان شده است كه شيعيان پيوسته به ياد آن حضرت بوده و براي فرج او دعا كنند و در جلب رضاي او در گفتار و كردار بكوشند و در راستاي اهداف بزرگ او قدم بر دارند تا هر چه زودتر زمينه ظهور آن اميد بشريت فراهم گردد و عالم از فيض مستقيم او بهره مند شود.

امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خود مي‌فرمايد:

«اَكْثِرُوا الدُّعاء بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم( 2 )؛

براي تعجيل فرج، بسيار دعا كنيد كه همان فرج شماست».

در اينجا مناسب است جريان شيرين ملاقات مرحوم حاج علي بغدادي را كه از خوبان روزگار خويش بوده است نقل كنيم ولي به جهت رعايت اختصار به بيان نكات مهم آن اكتفا مي‌كنيم:

آن مرد شايسته و با تقوا، هميشه از بغداد به كاظمين مي‌رفت و دو امام بزرگوار حضرت جواد و حضرت كاظم(عليهما السلام) را زيارت مي‌كرد. او مي‌گويد: مقداري خُمس و حقوق مالي برعهده ام بود. به همين جهت به نجف اشرف رفتم و بيست تومان از آن را به عالم فقيه و پارسا شيخ انصاري; و بيست تومان آن را هم به عالم فقيه شيخ محمد حسين كاظمي; و بيست تومان هم به آيت الله شيخ محمد حسن شروقي; دادم و تصميم گرفتم كه بيست تومان ديگر بدهي خود را پس از بازگشت به بغداد به آية الله آل ياسين; بپردازم. روز پنج شنبه به بغداد بازگشتم. نخست به سوي كاظمين رفتم و دو امام بزرگوار را زيارت كردم. پس از آن به منزل آية الله آل ياسين رفتم و بخشي از باقي مانده بدهي شرعي خود را به او تقديم كردم و از او اجازه گرفتم كه باقي مانده آن را به تدريج به او يا كسي كه او را مستحق بدانم بپردازم. ايشان اصرار كرد كه نزد او بمانم اما به خاطر كارهاي ضروري، عذر خواهي كرده و خداحافظي كردم و به سوي بغداد حركت كردم. وقتي يك سوم راه را رفته بودم با سيد بزرگوار و با وقاري روبرو شدم. او عمامه‌اي سبز بر سر داشت و بر گونه اش خالي مشكي آشكار بود و براي زيارت به سوي كاظمين مي‌رفت. نزديك من آمد و سلام كرد و به گرمي با من دست داد و مرا در آغوش كشيد و به سينه چسبانيد و به من خوش آمد گفت و فرمود: خير است، كجا مي‌روي؟

گفتم: زيارت كرده و اينك عازم بغداد هستم. گفت، شب جمعه است برگرد به كاظمين (و امشب را در آنجا بمان) ! گفتم: نمي‌توانم! گفت، مي‌تواني، برگرد تا گواهي دهم كه از دوستان جدّم اميرالمؤمنين(عليه السلام) و از دوستانِ ما هستي و شيخ نيز گواهي مي‌دهد. خداوند مي‌فرمايد: «وَاسْتَشْهِدُوا شَهيدَين»( 3 ) ] = دو نفر را شاهد بگيريد.

حاج علي بغدادي مي‌گويد: من پيش از اين از آية الله آل ياسين خواسته بودم كه براي من سندي بنويسد و در آن گواهي كند كه من از شيعيان و دوستداران اهل‌بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) هستم تا آن نامه را در كفن خويش قرار دهم. از سيد پرسيدم: از كجا مرا شناختي و چگونه اين گواهي را مي‌دهي؟! فرمود: چگونه انسان كسي را كه حق او را به طور كامل مي‌دهد نمي‌شناسد؟! گفتم: كدام حقّ؟! فرمود: همان حقوقي كه به وكيل من دادي. گفتم: وكيل شما كيست؟ فرمود: شيخ محمد حسن! گفتم: آيا او وكيل شماست؟ فرمود: آري.

از گفتار او شگفت زده شدم. فكر كردم ميان من و او، دوستي ديرينه‌اي است كه من فراموش كرده ام زيرا در برخورد اول مرا به نام صدا زد! و گمان كردم از من توقع دارد كه مبلغي از آن خمس كه بر عهده دارم بدان جهت كه از نسل پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) است به او تقديم كنم. بنابراين گفتم: از حقوق شما فرزندان پيامبر مقداري نزد من هست و اجازه گرفته ام كه آن را مصرف كنم. تبسم كرد و گفت: آري! مقداري از حقوق ما را به وكلاي ما در نجف پرداختي. پرسيدم: آيا اين كارم پذيرفته درگاه خداست؟ فرمود: آري!

به خود آمدم كه چگونه اين سيد، بزرگترين علماي عصر را، وكيل خود مي‌خواند. اما بار ديگر دچار غفلت شدم و موضوع را فراموش كردم!

گفتم: سرورم! آيا درست است كه مي‌گويند: هر كس در شب جمعه امام حسين(عليه السلام) را زيارت كند   از عذاب خدا   [در امان خواهد بود. گفت: آري! و در همان حال ديدگانش پر از اشك شد و گريست. چيزي نگذشت كه ديدم در حرم مطهر كاظمين(عليه السلام) هستيم بي آنكه از خيابان‌ها و راههايي كه به حرم مي‌رسد، عبور كرده باشيم. كنار در ورودي ايستاديم. گفت: زيارت بخوان! گفتم: سرورم من نمي‌توانم خوب بخوانم. گفت: آيا من بخوانم تا با من زيارت كني؟ گفتم: آري!

او شروع كرد و بر پيامبر و يك يك امامان(عليهم السلام) سلام گفت و پس از نام مبارك امام‌عسكري(عليه السلام) رو به من كرد و گفت: آيا امام زمانت را مي‌شناسي؟ گفتم: چگونه نمي‌شناسم؟! فرمود: پس بر او سلام كن! گفتم، «اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللّه يا صاحِبَ الزَّمان يابْنَ الْحَسن!» تبسم كرد و فرمود: «عَلَيكَ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ».

پس وارد حرم شديم و ضريح را بوسيديم. فرمود: زيارت بخوان. گفتم: سرورم، نمي‌توانم خوب بخوانم. فرمود: آيا برايت بخوانم؟ گفتم: آري! او زيارت مشهور به «امين اللّه» را خواند و آنگاه فرمود: آيا جدّم حسين(عليه السلام) را زيارت مي‌كني؟ گفتم: آري امشب شب جمعه و شب زيارتي امام حسين(عليه السلام) است. او زيارت مشهور امام حسين(عليه السلام) را خواند. هنگام نماز مغرب شد به من فرمود تا نماز را به جماعت بخوانم. پس از نماز آن بزرگوار از نظرم ناپديد شد و هر چه جستجو كردم او را نديدم!!

تازه به خود آمدم و به ياد آوردم كه سيد مرا با نام و نشان صدا زد. خواست كه به كاظمين برگردم و با اينكه نمي‌خواستم بازگشتم. فقهاي بزرگ را وكيل خود خواند و سرانجام نيز به صورت ناگهاني پنهان شد. پس از اين انديشه دريافتم كه آن حضرت امام عصر(عليه السلام) بوده است و دريغا كه دير او را شناختم.( 4


 

1. ر.ك: جنّة المأوى و النّجم الثاقب، محدث نورى.

2. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.

3. سوره بقره، آيه 282.

4. بحارالانوار، ج 53، ص 315 و النجم الثاقب، داستان 31.

 طول عمر

از مباحث مربوط به زندگي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) طول عمر آن بزرگوار است. براي بعضي اين سؤال مطرح است كه چگونه ممكن است انساني، عمري چنين طولاني داشته باشد؟!( 1 )

سرچشمه اين سؤال و علت طرح آن اين است كه آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهاي محدودي است كه حداكثر بين 80 تا 100 سال طول مي‌كشد( 2 ) و بعضي با ديدن و شنيدن اينگونه عمرها، نمي‌توانند يك عمر طولاني را باور كنند يا آن را دور مي‌شمارند. وگرنه عمر طولاني از نظر عقل و دانش بشري امري غير ممكن نيست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به اين حقيقت رسيده‌اند كه ممكن است انسان، سال‌هاي بسيار طولاني زنده بماند و حتي گرفتار پيري و فرسودگي هم نشود.

برنارد شاو مي‌گويد:

«از اصول علمي مورد پذيرش همه دانشمندان بيولوژيست، اين است كه براي عمر بشر نمي‌توان حدي تعيين كرد و حتي ديرزيستي نيز مسئله مرزناپذيري است.»( 3 )

پروفسور «اتينگر» مي‌نويسد:

«به نظر من با پيشرفت تكنيك‌ها و كاري كه ما شروع كرده ايم بشر قرن بيست و يكم خواهد توانست هزاران سال عمر كند.»( 4 )

بنابراين تلاش دانشمندان براي دست يافتن به راههاي غلبه بر پيري و رسيدن به دراز عمري نشانگر امكان چنين پديده‌اي است چنانكه در اين مسير گام‌هاي موفقيت آميزي برداشته شده است و هم اكنون در گوشه و كنار جهان كم نيستند افرادي كه بر اثر شرايط مناسب آب و هوايي و تغذيه مناسب و فعّاليت مناسب بدني و فكري و عوامل ديگر، عمري نزديك به صدوپنجاه سال و گاهي بيشتر از آن دارند مهم‌تر اينكه عمر طولاني در گذشته تاريخ انسان‌ها بارها تجربه شده است و در كتاب‌هاي آسماني و تاريخي، انسان‌هاي زيادي با نام و نشان و شرح حال ياد شده‌اند كه مدت عمر آن‌ها بسيار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.

در اين زمينه كتاب‌ها و مقالات متعدّدي نوشته شده است كه براي نمونه چند مورد را بيان مي‌كنيم:

1. در قرآن آيه‌اي هست كه نه تنها از عمر طولاني بلكه از امكان عمر جاويدان خبر مي‌دهد و آن آيه درباره حضرت يونس(عليه السلام) است كه مي‌فرمايد:

«اگر او (يونس(عليه السلام)) در شكم ماهي تسبيح نمي‌گفت، تا روز رستاخيز در شكم ماهي مي‌ماند.» ( 5 )

بنابراين از نظر قرآن عمري بسيار طولاني (از عصر يونس(عليه السلام) تا روز رستاخيز) كه در اصطلاح زيست شناسان عمر جاويدان ناميده مي‌شود براي انسان و ماهي امكان پذير است.( 6 )

2. قرآن كريم در مورد حضرت نوح(عليه السلام) مي فرمايد:

«به راستي ما نوح را به سوي قومش فرستاديم، پس /950 سال در ميان آنها درنگ نمود.»( 7 )

آنچه در آيه شريفه آمده است مدت پيامبري آن حضرت است و براساس برخي روايات، مدت عمر آن بزرگوار /2450 سال بوده است!( 8 )

جالب اينكه در روايتي از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:

«در امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سنّت و شيوه‌اي از زندگي حضرت نوح(عليه السلام) است و آن طول عمر است.» ( 9 )

3. و نيز درباره حضرت عيسي(عليه السلام) مي فرمايد:

«... و هرگز او را نكشتند و به دار نياويختند بلكه امر به آنها مشتبه شد... به يقين او را نكشتند بلكه خداوند او را به سوي خود بالا برد كه خداوند توانا و فرزانه است.» (10)

همه مسلمانان به استناد قرآن و احاديث فراوان معتقدند كه عيسي(عليه السلام) زنده است و در آسمان هاست و به هنگام ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرود آمده و او را ياري خواهد كرد.

امام باقر(عليه السلام) فرمود:

«در صاحب اين امر (مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) چهار سنّت از چهارتن از پيامبران است... و از عيسي(عليه السلام) سنتي دارد و آن اينكه: (درباره مهدي نيز) مي‌گويند: او مرده است در حالي كه او زنده مي‌باشد.» ( 11 )

علاوه بر قرآن در تورات و انجيل نيز سخن از عمرهاي طولاني مطرح گرديده است.

در تورات آمده است كه:

«... تمام ايام آدم كه زيست نهصد و سي سال بود كه مُرد... جمله ي ايام «انوش» نهصد و پنج سال بود كه مُرد... و تمامي ايام «قينان» نهصد و ده سال بود كه مُرد... پس جمله ي ايام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود كه مُرد...». (12)

بنابراين تورات صريحاً به وجود افرادي با داشتن عمرهاي طولاني (بيش از نهصد سال) اعتراف مي‌كند.

در انجيل نيز عباراتي موجود است كه نشانگر آن است كه عيسي(عليه السلام) پس از به دار كشيده شدن زنده گرديده و به آسمان بالا رفته است. (13) و در روزگاري فرود خواهد آمد و مسلّم است كه عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بيشتر است.

با اين بيان روشن مي‌شود كه پيروان دو آئين يهود و مسيحيت بايد به علت اعتقاد به كتاب مقدس به عمرهاي طولاني نيز معتقد باشند.

گذشته از اينكه طول عمر از نظر علمي و عقلي پذيرفتني است و در گذشته تاريخ، موارد بسيار دارد، در مقياس قدرت بي نهايت خداوند نيز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پيروان اديان آسماني تمام ذرات عالم در اختيار خداوند است و تأثير همه سبب‌ها و علّت‌ها به اراده او بستگي دارد و اگر او نخواهد سبب‌ها از تأثير باز مي‌ماند و نيز بدون سبب و علّت طبيعي، ايجاد مي‌كند و مي‌آفريند.

او خدايي است كه از دل كوه، شتري بيرون مي‌آورد و آتش سوزنده را بر ابراهيم(عليه السلام) سرد و سلامت مي‌سازد و دريا را براي موسي و پيروانش خشك مي‌كند و آنها را از ميان دو ديوار آبي عبور مي‌دهد! ( 14 )آيا از اينكه به عصاره انبياء و اولياء و آخرين ذخيره الهي و نهايت آمال و آرزوي همه نيكان و تحقق بخش وعده بزرگ قرآن عمري طولاني بدهد، ناتوان خواهد بود؟!

امام حسن مجتبي(عليه السلام) فرمود:

«... خداوند عمر او را (مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران غيبتش طولاني مي‌گرداند، سپس به قدرت خدايي اش او را در سيماي جواني زير چهل سال آشكار مي‌سازد تا مردمان دريابند كه خداوند بر هر كاري تواناست.» (15  )

بنابراين جريان طول عمر امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ابعاد مختلف عقلي و علمي و تاريخي امري ممكن و پذيرفتني است و پيش از همه اينها از جلوه‌هاي اراده خداوند بزرگ و تواناست.

 

---------------------------------------------------

1. اكنون در سال 1425 هجرى قمرى هستيم و با توجه به اينكه تولد امام مهدى در سال 255 هجرى قمرى واقع شده است، پيشواى ما هم اكنون 1170 سال دارد.

2. البته هم اكنون عمرهاى بالاى صد سال هم يافت مى شود كه به نسبت بسيار كم است.

3. راز طول عمر امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) على اكبر مهدى پور، ص 13.

4. مجله دانشمند، سال 6، ش 6، ص 147.

5. سوره الصافات، آيه 144.

6. خوشبختانه كشف ماهى /400 ميليون ساله در سواحل ماداگاسكار امكان چنين عمرى را براى ماهى، عينى كرد (كيهان، ش 6413 - 22/8/43).

7. سوره عنكبوت، آيه 14.

8. كمال الدين، ج 2، باب 46، ح 3، ص 309.

9. كمال الدين، ج 1، باب 21، ح 4، ص 591.

10. سوره نساء، آيه 157.

11. بحارالانوار، ج 51، ص 217.

12. تورات (ترجمه ى فاضل خانى)، سفر پيدايش باب پنجم، آيات 5 - 32.

13. عهد جديد، كتاب اعمال رسولان، باب اول، آيات 1 - 12.

14. اينها حقايقى است كه در قرآن كريم آمده است: سوره انبياء، آيه 69 و سوره شعراء، آيه  63.

15. بحارالانوار، ج 51، ص 109.

 خلاصة درس

ملاقات با امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در زمان غيبت كبري گاهي در حالت اضطرار و گاهي در حالت عادي ممكن است رخ دهد.

شرط تحقق ملاقات و تشرف به محضر حضرت، اذن آن حضرت و وجود مصلحت است نه علاقه و اشتياق تنها.
گرچه ديدن جمال حضرت بسيار محبوب و مطلوب است ولي آنچه وظيفه شيعيان در عصر غيبت است عمل به تكليف است. موضوع طول عمر و دير زيستي هم از نظر علمي توجيه پذير است، هم نمونه‌هاي تاريخي دارد و هم شواهد قرآني و روائي.